گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان راستان
جلد اول
همسايه نو

مرد انصاری خانه جديدی در يكی از محلات مدينه خريد ، و به آنجا منتقل‏
شد ، تازه متوجه شد كه همسايه ناهمواری نصيب وی شده .
به حضور رسول اكرم آمد و عرض كرد : " در فلان محله ، ميان فلان قبيله ،
خانه‏ای خريده‏ام و به آنجا منتقل شده‏ام ، متأسفانه نزديكترين همسايگان من‏
شخصی است كه نه تنها وجودش برای من خير و سعادت نيست ، از شرش نيز
در امان نيستم . اطمينان ندارم كه موجبات زيان و آزار مرا فراهم نسازد
" .
رسول اكرم چهار نفر : " علی ، سلمان ، ابوذر و شخصی ديگر را كه‏
گفته‏اند - مقداد بوده است - مأمور كرد ، با صدای بلند در مسجد
به عموم مردم از زن و از مرد ابلاغ كنند كه " هر كس همسايگانش از آزار
او در امان نباشند ايمان ندارد " .
اين اعلام در سه نوبت تكرار شد . بعد رسول اكرم ، با دست خود به چهار
طرف اشاره كرد و فرمود : " از هر طرف تا چهل خانه همسايه محسوب‏
می‏شوند